▓█♦OnYx♦█▓
If YoU LoVe Me LeT ME KnoW ...
روش تعیین جنسیت مگس!!!....بیبنید... خانمی به آشپزخانه رفت و دید همسرش با یک مگس کش ایتطرف و آنطرف آشپزخانه میچرخد. پرسید: چیکار میکنی؟! همسرش پاسخ داد: مگس شکار میکنم! آه چندتا کشتی تا حالا؟ پنج تا، سه تا مذکر و دو مونث!!! همسرش با تعجب پرسید: چطور جنسیتشون رو تشخیص دادی؟!!! شوهرش گفت: آخه سه تاشون روی شیشه آبجو بودن و دو تا روی تلفن!!!
دروی از توهم از اتاقم بگیر تا توی دنیام از افکرام تا توی شعرام این بهم ریختگی مد شد توی شعرام بی وزنی مد شد یکی گفت پر از خیالی که اینقدرآشفته حالی این بهم ریختگی مد نیست تو حال خوبی نداری آره! شاید دوری از توّهم واسه تو کاری نداره ولی هیچکسی مثه تو از دلم خبر نداره عاشقا رو میشه از تو ته اون نگاشون فهمید ولی من چیکار کنم که صدای اشکامو کسی، انگار نفهمید دنبال این من نبودم که تیکه تیکه مثل پازل با دلای عشق، یه معشوق بسازم بشم یه عاشق من رو پای خودم، بودم و هستم به کسی تکیه ندارم جز خدا کسی رو اصلاً واسه درد و دل ندارم واقعی عاشقم کن...!!! سلام... بعد از آخرین آپی که وبلاگم داشت (...فکر کنم 3 ماه پیش بود) تصمیم گرفتم دوباره وبمو آپ کنم...آخه دلم براش تنگ شده بود!...یه حس قشنگی داره وبم! مگه نه؟! تصمیم گرفتم بعد از این همه مدت با یکم جوک وبمو آپ کنم امیدوارم با اینا یه لبخندی رو لباتون بشینه!!! مناجات غضنفر با خدا: خدایا ما را به خاطر یه سیب از بهشت انداختی بیرون رو زمین، به خاطر آب انگور میندازیمون جهنم!!!با میوه ها مشکل داری!!! شماره ناشناس:سلام خوشگله،دوست پسر داری؟! _ بله. شما؟! _ من داداشتم صبرکن بیام خونه به حسابت میرسم! شماره ناشناس بعدی: دوست پسر داری؟! _ نه نه اصلا... _ من دوست پسرتم...واقعا که!!! _ عزیزم به خدا فکرکردم تو داداشمی! _ خب داداشتم دیگه، صبر کن خونه برسم من میدونم و تو... دختر: من امروز عمل باز قلب دارم پسر: میدونم دختر: دوست دارم پسر: من عاشقتم عزیزم دختر به هوش میاد دختر: اون کجاست؟! پدر: تو نمیدونی چه کسی قلبشو به تو داده؟! دختر: اون؟!!......(شروع کرد به گریه کردن) پدر: شوخی کردم...رفته دستشویی الان برمیگرده! حسرتهای یک پسر: ما کلا شانس نداریم که! اگه دخترم به دنیا میومدیم تو دوران فیس بوک به دنیا نمیومدیمکه زیر عکسامون 100 تا لایک بذارن مام هی بگیم میسی میسی!...مطمعنا تو جهل عربا به دنیا میومدیم!!! زندده به گورمون میکردن!!! مناجات اسی شنگول با خدا: خدایا مو دیه بنده تو نیسم! یه فکری سی خودت کن!!! دلشوره!!! نذار عادت بکنی... نذار که عادتت بشه که پا بذاری رو دلم یه روز بری از پیشمو یه روز بگی دوست دارم یه روز تموم عشقتو به قلب من هدیه میدی اما یه روز دیگه میگی میگی که دوستم نداری نذار که عادت بکنی که غصه ها مو ببینی دلتنگیام بست نبود؟؟؟!! میخوای اشکامم ببینی؟؟!!!!! این منم و همون کسم که گفتی بی تو میمیرم تا ته دنیا باهاتم به خاطر تو جون میدم همون کسم که میگفتی قد چشات, دوسش داری حالا چه جور دلت میاد بری و تنهاش بذاری؟؟!! ... بری و تنهاش بذاری؟؟!!!! داستان آبکی!!! قطره ها در پشت سد، صف بسته بودند و یکدیگر را به سمت درییچه هل میدادند. هر کدام از قطره ها در حالی که برای خروج به دریچه نزدیک میشدند، ضمن هل دادن بقیه، برای گذران وقت از گذشته و آینده خود حرف میزدند... یکی از قطره ها مدام عطسه میکرد و مدعی بود با آب شدن برف کوه ها به آنجا آمده، گفت: من یکی از سرما و دربدری خسته شده ام. دلم میخواهد از این به بعد، زمستان ها در لوله آب گرمکن زندگی کنم...البته پسرخاله ام در یکی از کشورهای خارجی به نام شوفاژ زندگی میکند . قرار است برایم دعوتنامه بفرستد... البته ادامه داستان در حال نوشتن هستش!!! دلم گرفته دیگه دلداری نمیخوام دلم از خودت گرفته سر رو شونه هام نذار که دلم از دلت گرفته دیگه دستاتو نمیخوام دستای تو خیلی سرده
حرفات همش از جنس سنگ بود ببین قلب من شکسته است!!! من چه ساده بودم و تو دلت از سیاهی پر بود شده بود عذاب قلبم دستی که، تو دست تو بود نه به من دل بسته بودی نه نگات عاشق من بود من میگم تقدیرم، این بود دل اون لایق تو بود
دل اون لایق تو بود ... تو رویای تو بودم تموم شب تو رویای تو بودم همش ستاره چیدمو قصه میگفتم چقدر پرسه زنون تا تو دل ماه به دنبال تو گشتم تا رسیدم چقدر ثانیه ها رو پشت سر بذارم واسه ی دیدن تو چندتا ستاره من بیارم به ماه هدیه بدم تو رو بگیرم به ماه هدیه بدم تو رو بگیرم *************** به تو بستم دلم رو ستاره ها فقط بهونه ی تو نه دنیا رو میخوام نه این ستاره دلم بی تو نه تاب داره,نه چاره... هیچ وقت فکر نکن کسی که حرفی رو میزنه به اون حرف اعتقاد داره شاید میخواد تو رو امتحان کنه!!! رویا... چه رویای قشنگیه واسم وقتی با تو میخندم دلم پیش تو آروم بود وقتی نگات میکردم دلم عذاب میدید وقتی ازت دور بود اشکام چقدر آسون روی گونه هام, تر بود دستام چقدر لرزید تا دست تو رو میدید دنیام چه تاریک شد انگار کسی اومد...خورشید منو دزدید!!! ************* وقتی تو رو دیدم, گفتی دوست دارم گفتی لحظه های عمرمو... تنها ...واسه ی تو میذارم دلم چه راحت شد دنیام چه آروم شد هرچی توی دنیا... دیدم... چه زیبا شد ایشا... که همیشه زیبا باشید و زیبا زندگی کنید... آخر راه تو هستی... آخر راهی که میرم نگو بن بسته دوباره نگو بی ستاره میرم نگو که فایده نداره آخه ماه من تو بودی من به عشق تو گذشتم ردپاهامو نگاه کن همش دنبال تو گشتم آخر راه و ندیدم ولی میدونم تو هستی میدونم که آخر راه تویی که, منتظر نشستی!!! that I wanT ThEE OnlY tHee Let My Heart RepeaT WiThout eNd ... میدونین شکسپیر چی میگه!!! شکسپیر میگه: میدونی چرا لای انگشتات فاصله است؟!... برای اینه که اون فاصله ها را با دستای کسی که دوسش داری... ...پر کنی... مثل چشمات... مثل رویاست مثل خوابه مثل چشمات بی قراره مثل حرفایی که گفتی همشون عین سرابه فقط یه خوابه فقط یه خوابه تو کنارم بودی اما این قصه ی عشقو نمیخوام عشقی که مثل سرابه مثل رویا مثل خوابه عشقتو اینه دلفریبه!!! همون که تو قلبم داره میمیره!! حیف از احساسم که واست دادم حیف از احساسم که واست دادم عشق تو نابه! آره! مثل یه خوابه آره! زودی از یاده آدما میره... زودی از یاد آدما میره... میخواستم...!!! میخواستم با خونم برات بنویسم دوست دارم ولی غرورم نذاشت!!! میخواستم با برق چشام بهت نشون بدم عاشقتم ولی چشاتو بستی!!! میخواستم روی کاغذ بنویسم دلم پیشت گیره ولی نمیدونستم .... نمی دونستم دل رو چجور بنویسم که وقتی میخونیش به یاد دل من بیوفتی! میخواستم با لمس دستات گرمی عشقمو نشونت بدم ولی دستمو پس زدی!!! میخواستم تو خوابت بیام، خوابی که واسه من رویاست تا حداقل رویای با تو بودن رو دیده باشم ولی تو رویاتم واسه من نامهربون بودی! آره.... آره.... دیگه نمیگم میخواستم! دیگه از خواستنت حرف نمیزنم!!! من دیگه بجای همه ی " میخواستم ها" فعل " نمی خوام " میذارم!... اصلا دیگه نمی خوام برگردم بالا و حتی دوباره این نوشته رو بخونم تا بجای می خواستم هاش ، نمی خوام بذارم....!!! میون ابرا... میون این ابرای سرد و دلگیر همش به فکر چشم قشنگت بودم میون این ستاره ها همش من دنبال چشمای قشنگت بودم بقیه در ادامه مطلب... یعد یه ماه می خوام یه آپ درست و حسابی بکنم امیدوارم داستان خوبی براتون باشه!!! و حالا داستان: راه بهشت!!! مردی با اسب و سگش در جاده ای راه میرفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه ای فرود آمد و آن ها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است! و همچنان با دو جانورش پیش میرفت!!! گاهی مدت ها طول میکشد تا مرده ها به شرایط جدید خودشان پی بببرند... YOu Make ME whole, I wAs in Complete UNtil I found YOu این متن شعر بسیار زیبای حمید عسکری هستش... من که این تراک رو خیلی خیلی دوس دارم... برای همین متنشو تو وبم گذاشتم... * آهای تو که عشق منی * آهای تو که عشق منی به فکر من باش یکم به فکر من که عاشقم، ولی تو بی خیالمی به فکر من که بعد تو، خسته و بی طاقت شدم آهای به فکرتم هنوز، به فکر من باش یکمی آهای تموم زندگیم، بی تو تمومه زندگیم آهای تموم زندگی، رو به غروب زندگیم آهای تموم دلخوشیم، داری تو غصه میکشیم آهای تموم زندگیم، بی تو تموم زندگیم آهای تموم زندگیم، رو به غروب زندگیم آهای تموم دلخوشیم، داری تو غصه میکشیم... از این به بعد میتونین به این یکی وبم هم بیاین البته این وبم هم هنوز پابر جاست! (پست ثابت) بعد دو سه هفته میخوام یه آپ با یه داستان بذارم... داستان خیلی قشنگیه...حتما بخونینش...و زود قضاوت نکنین!!! زود قضاوت نکنین سربازی که پس از جنگ ویتنام میخواست به خانه برگردد در تماس تلفنی خود از سانفرانسیسکو به والدینش گفت: " پدر و مادر عزیزم، جنگ تمام شده و من میخوام به خانه بازگردم. ولی خواهشی از شما دارم...دوستی دارم که مایلم او را نیز با خود به خانه بیاورم... بقیه در ادامه مطلب دوستای گلم میخوام نظرتون درباره ی سالی که داره میاد بدونم...آخه این سال واسه من خیلی مهمه...خیلی نقشه ها براش دارم...برای همینم میخوام نظرشما رو درباره ی این سال بدونم؟؟؟ " به نظرتون این سالی که داره تموم میشه چه جور سالی برای شما بوده؟؟؟ " 1. اتفاقای خوبش بیشتر بوودن یا اتفاقای بدش؟؟؟ 2. مهمترین اتفاقی که تو این سال براتون افتاد چی بووده؟؟؟ 3. زندگیتون به اون چیزی که میخواستین و آرزوشو داشتین نزدیک شده تو این سال یا نه؟؟؟ 4. دوس دارین چه مانع هایی که تو سال قبل جولوتون داشتین رو تو سال جدید از سر راهتون بردارین؟؟؟ 5. آیا هدف های جدیدی برای سال نو دارین یا همون هدف های قبلی هستن؟؟؟ 6. دوس دارین سال بعدتون چه چیزی داشته باشه, چه ویژگی که این سالتون نداشته؟؟؟ 7. چه چیزایی از این سالتون دوس دارین تو سال بعد نباشه؟؟؟ 8. دوس دارین اولین جمله ای رو که تو این سال میگین چی باشه؟؟؟( به غیر از دعای اول سال) 9. دوس دارین اولین چیزی که تو این سال میشنوین چی باشه؟؟؟ از کی بشنوین؟؟؟ 10. دوس دارین اولین کاری رو که تو سال قبل نتوستین انجام بدین ولی تو سال جدید انگیزه شو پیدا کردین که انجام بدین چیه؟؟؟ Only of thee AND me till ALL shll fade ... خب دیگه امروز میخوام یه شعر طنز از خلیل جوادی که من عاشق شعراشم براتون بذارم... معرفی خلیل جوادی : خلیل جوادی، شاعر، ترانه سرا و طنز پرداز خوب کشورمونه و متولد(1353- زنجان) هستش...اکثر آثار او موضوعات اجتماعی هستن...معروفترین شعر او " محکمه ی الهی " هستش که روز قیامت را با بیانی شیرین و طنز آمیز به تصویر درآورده. کتابهای شعری از جوادی با عنوان " خیابان خواب ها " و " سمفونی جیرجیرک ها " منتشر شده است. این شعر " سیب سرخ " اسمش هست... بقیه شعر و تو ادامه مطلب میتونین بخونین... دلم میخواد یه سیب سرخ به دامن یار بزنم دامن اکه تنش نبود، سیبو به شلوار بزنم! وقتی یکی ساز میزنه من از صداش خوشم میاد دلم میخواد یه ناخونک به سیم گیتار بزنم... بقیه ادامه مطلب... سلام..... .....سلام.......... ....................سلامممم سلام.................................. این لوکسی جونم معلوم نیس چشه!!!!! دیروز نیم ساعت یه آپ دادم، زد و پروندش و .......... عیبی نداره..............حالا یه شعر قشنگ میذارم حال کنین... قسمتی از شعر:::::::::::::::::::::::::::::::: بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم........................... همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم......... شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم..... شدم آن عاشق دیوانه که بودم ................................. بقیه ادامه......... مطلب.... بدون توضیح میریم سراغ داستان قشنگ خودمون: قربانی کردن بخش عزیز زندگی... روزی پسر بچه ای نزد شیوانا رفت (در تاریخ مشرق زمین شیوانا کشاورزی بود که او را استاد عشق و معرفت ودانایی می دانستند) و گفت : " مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید. " شیوانا سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد.... بقیه داستان ادامه مطلب... خوشبختی... خوشبختی، ساختن عروسک کوچکیست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر... به همین سادگی، خوشبختی همین عطر محو و مختصر تفاهم است که در سرای تو پیچیده است... قسمت بعدیش قشنگه تو ادامه مطلبه حتما بخونینش... یه داستان پندآموز دیگه... ... وحالا داستان: روزی کسی به خیام خردمند، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت، گفت : شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من، چه زمانی درگذشت ؟؟؟!!! بازم داستان... یه داستان طنز دیگه براتون آماده کردم...خیلی باحاله... این داستان طنز درباره ی اینه که اگر کریستوف کولمب زن داشت چی میشد؟؟؟ ... و حالا داستان: اگر کريستوفر کلمبوس ازدواج کرده بود، ممکن بود هيچگاه قاره امريکا را کشف نکند!!! چون بجاي برنامه ريزي و تمرکز در مورد يک چنين سفر ماجراجويانه اي، بايد وقتش را به جواب دادن به همسرش در مورد سوالات زير مي گذراند: ........ بقیه داستان در ادامه مطلب... خداحافظ نگو... دوستای خوب خودم....امروز یه شعر زیبا واستون میزارم...( البته اینو فریدون اسرایی خونده) خیلی قشنگه...حتما بخونینش..مرسی از نظرایی که میخواین بدین!!! ...و حالا شعر: خداحافظ نگو وقتی، هنوز درگیر چشماتم خداحافظ نگو وقتی، تو هرجا باشی همراتم تو اوون گرما خورشیدی، که میری رو به خاموشی نمیدوونی چقدر سخته، شب سرده فراموشی .... .... بقیه این شعر زیبا در ادامه مطلب... حواستون به گیرنده ی ایمیلتون باشه!!! روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما... بقیش ادامه مطلبه... Excuse me...! I lost My HEART in your EYES Please answer to MY HEART, OR send it to mee soon...But I wait for YOUR ANSWER for ALWAYS ... LIVE for ourselves, not for SHOWING that to OTHERS ... اینم داستان چهارم...خیلی قشنگه...میگی نه...تا آخر بخون اگه خوب نبود اونوقت نظر نده....ولی اگه حال کردی، باید نظر بدی!!! ...و حالا داستان: استجابت دعا روزی مردی خوابی عجیبی دید. دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه میکند... هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها، از زمین میرسند، باز میکنند و آنها را داخل جعبه میگذارند...مرد از فرشته پرسید: شما چکار میکنید؟؟؟... بقیه اش ادامه مطلب...
از زل زدن به ابرا نه! از عاشقی شروع شد
ستاره بازی نبود خیال و خوابم نبود
این حس از گذشته اس این حس عاشقی بود
از آسمون شروع شد از زل زدن به ابرا
دونه دونه ستاره بیدار میموندم شبا
میدونی از چی میگم نه از ستاره نه از ماه
از عکس تو، از اونی که منو برد اون بالا
عکس تو رو من هر شب هر شب یه جور کشیدم
یه بار با لبخند ناز یه بار با گریه کشیدم
قشنگترین عکس تو زیباترین خیالم
عکسی بودش که دیشب از دوتامون کشیدم
دستات تو دستای من سرت رو شونه هام بود
انگار تموم دنیا تسخیر لحظه هام بود
چه شبی بود ای خدا روزامو واقعی کن
بسه تو خواب و خیال واقعی عاشقم کن
واقعی عاشقم کن!
تو فكر فرداي توام
دلشوره دارم كه بري
پر بكشي به آسمون
تو رو نبينم ديگه كه
زل ميزني تو روبروم
خوشبختی، نامهای نیست که یک روز، نامهرسانی، زنگ در خانهات را بزند و آنرا به دستهای منتظر تو بسپارد
به خدا به همین سادگی؛
اما یادت باشد که جنس آن خمیر، باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...
خوشبختی را در چنان هالهای از رمز و راز، لوازم و شرایط، اصول و قوانین پیچیدهی ادراکناپذیر فرو نبریم که خود نیز درمانده در شناختنش شویم...
خیام پرسید : این پرسش برای چیست ؟؟؟...
Power By:
LoxBlog.Com |